دلم اونقدری گرفته که برم سراغ آینه و زل بزنم به اون دو تا حفره ی معصوم و بی روح که بار غصه های عمر من و به دوش می کشن

اون دوتا زبون بسته که مثل بقیه اعضای بدنم دلم براشون ریش ریشه

اعضایی که می تونستن مال کسی باشن که خیلی بهتر از من بهشون برسه

حیف! طفلکی ها به نام من سند خوردن و محکومن به تحمل

اگر زبون داشتن حتما تا حالا از من به هر کجا و هر کسی شکایت برده بودن

 

دلم اونقدری گرفته که برم پشت پنجره ی بلند نشیمن بایستم و از ورای برج های بلند و مزاحمی که آسمون خدا رو غصب کردن، زل بزنم به ارغوانیِ دلچسب غروب

به رنگی که هم مایه ی دلبریه، هم مسببِ دلگیری

 

دلم اونقدری گرفته که یک خیابون بلند بخواد و یک. تو

که وقتی بگم خیابون بگه پیاده

که کنارم باشه نه پشتم

 

یک تو

که هنوز انگار متولد نشده

که هیچ کس و هیچ کجا نیست

 

من اگر قرار بود چیزی نداشته باشم

شاید کسی این حوالی هست که...

دلم اونقدری گرفته که...

دلم ,  ,اونقدری ,ی ,یک ,کسی ,گرفته که ,دلم اونقدری ,اونقدری گرفته ,  دلم ,بزنم به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

504 words رختخواب همراه نوزاد server رژیم غذایی RiseOfSaSaj فایل های خفن و تووووووووووپ! دستگاه آون - فروش آون وبلاگ آسمان 25 *****آموزش کلیه سازها در قزوین***09380338496*** xdfgnwsbv3